صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۰۶: چون بت من شانه بر زلف چلیپائی کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون بت من شانه بر زلف چلیپائی کشد دل عنانم از مسلمانی بترسائی کشد بار عشقی را که من در ناتوانی میکشم کی تواند آسمان با آن توانائی کشد حاصلش جز لغزش پا نیست اندر راه عشق آنکه هنگام بلا دست از شکیبائی کشد عاشقی نازم که بعد از مرک مجنون نام او تا قیامت بهر لیلی بار رسوائی کشد خاک بوسد پای یار و خلق عالم خاک را بندگی کن خواهی ار کارت بمولائی کشد تا بود جان بر لب جانان هوس دارم بلی کی مگس پا از در دکان حلوائی کشد در جهان هر کس ز مینای قناعت مست شد همتش کی منت از این چرخ مینائی کشد صحبت تنها ملال آرد صغیرا سعی کن حالتی جو تا مگر رختت به تنهائی کشد صغیر اصفهانی