صغیر اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۸: من از دل رخ نتابم زانکه یارم رخ نمود اینجا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از دل رخ نتابم زانکه یارم رخ نمود اینجا از اینجا دیده چون بندم که او برقع گشود اینجا بیا زاهد بمیخانه گر آگاهی همی خواهی که آگاهت کنند از آنچه هست و آنچه بود اینجا در این مجلس ملک هم آگه از صحبت نمیگردد که با حق میکنند از راه دل گفت و شنود اینجا من از مهد فنا بیرون نمی آیم که طفل دل پس از یکعمر بی تابی بآرامی غنود اینجا حضور زاهد و پیر مغان را تجربت کردم نشست آنجا مرا بر آینه زنک و زدود اینجا سزد گر رنگ من شد زرد در میدان عشق آری سپر افکند در روز ازل چرخ کبود اینجا چو سودم بر در پیر مغان سر نیک دانستم که ضایع کرد عمر آنکس که از جان سرنسود اینجا به بزم ما مغنی خواند ابیاتی حکیمانه نمی دانم کجا بشنیده بود آمد سرود اینجا صغیر آسا به نقد دین و دل گر میکنی سودا به بازار محبت آکه خواهی برد سود اینجا صغیر اصفهانی