میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۱: امشب بدر پیر مغان ولوله داریم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امشب بدر پیر مغان ولوله داریم با مغبچگان از دف و نی غلغله داریم می از چه حرام است و ریا از چه حلال است از شیخ ریا کار یکی مسئله داریم ما هر چه بگوئیم مثال است و تو طفلی شرحی به از این از پی این امثله داریم ایشیخ گر از رندی ما تو گله داری از شیخی تو نیز بسی ما گله داریم با مثل تو ناچار شب و روز گرفتار الحق که در این کار بسی حوصله داریم یک همت مردانه کن ای خضر ره عشق تا منزل مقصود یکی مرحله داریم ره گم نشود تا نفس پیر دهد راه یک بانگ جرس رهبر این قافله داریم در مشرب سالوس اگر با تو شریکم جز زرق و ریا نیز بسی مشغله داریم زین علم که رسمی است پی بحث و جدل نیز افزون ز تو چندین ورق باطله داریم دیوانه شب عاقل روزیم و از این دست ما عقل و جنون بسته بیک سلسله داریم میرزا حبیب خراسانی