میرزا حبیب خراسانی
غزل ها
شمارهٔ ۵: سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سالها بر کف گرفتم سبحه صد دانه را تا ببندم زین فسون پای دل دیوانه را سبحه صد دانه چون کار مرا آسان نکرد کرد باید جستجو آن گوهر یکدانه را سخت سست و ناتوان گشتم مگر نیرو دهد قوت بازوی مردان همت مردانه را برفروز از می چراغی، من ز مسجد نیمه شب آمدم بیرون و گم کردم ره میخانه را ساقی از درد قدح ما را نصیبی بخش نیز چون رسد نوبت بپایان گردش پیمانه را ما گدایانرا طفیل خویش از این خوان کرم قسمتی ده، میشناسی گر تو صاحبخانه را کعبه را بتخانه کردم من، تو ای دست خدا آستینی برفشان و کعبه کن بتخانه را واعظا افسانه کمتر گو که من از دایه نیز در زمان کودکی بشنیدم این افسانه را میرزا حبیب خراسانی