وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۵۳: مستانه چو از میکده بیرون آید - خون دل عاشقان چو جیحون آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مستانه چو از میکده بیرون آید خون دل عاشقان چو جیحون آید در بزم دگر منت ساقی نکشم آن مغ بچه تا با لب می گون آید از باد وزان طره به رویش گویی بر ملک خطا ز چین شبیخون آید ای خسرو شیرین دهنان! رحمی کن تا چند ز دیده اشک گلگون آید اظهار گر دید وجود در عدم است هر خنده که از لعل تو بیرون آید از بس به قدت هلاک ابروی توام خواهم که «الف» نویسم و «نون» آید تسلیم غم تو مدعی را نرسد این کار ز عاشقان مفتون آید تیری که ز شست ناز لیلی بجهد بگذار که بر دو چشم مجنون آید گفتم: که «وفایی» صفت قد تو گوید گفتا: برو این ز طبع موزون آید وفایی مهابادی