وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۵۰: در ازل سنبل گیسوی ترا شانه زدند - رقم شیفتگی بر من دیوانه زدند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در ازل سنبل گیسوی ترا شانه زدند رقم شیفتگی بر من دیوانه زدند من ازان روز خرابم که به خلوت گه حسن سرمه ی ناز بر آن نرگس مستانه زدند قبله ی راهب صد ساله شد از معجزه ات شکل ابروی تو چون بر در میخانه زدند غمزه آرام مرا در سیه زلف ربود کاروان را به شب آن نرگس مستانه زدند آب شمع رخ تو زلف شب آراست ولی آتشی بود که در هستی پروانه زدند خاک شو گر طلب پرتو انوار کنی جالب آن است که این فیض به ویرانه زدند زاهد از باده کشی منع «وفایی» چه کنی؟ کز ازل آب و گلش بر در میخانه زدند وفایی مهابادی