وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۴۴: آن شکر خنده به وصل، دهنم شاد نکرد - غلطم باز گر از هیچ کسی یاد نکرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن شکر خنده به وصل، دهنم شاد نکرد غلطم باز گر از هیچ کسی یاد نکرد آن چه من در غمت ای خسرو خوبان کردم به شکرخندهٔ شیرین تو فرهاد نکرد ناوک ناز تو نازم که به یک چشم زدی زخم ها کرد به دل، خنجر جلاد نکرد تا که را طلعت و بالای تو یغما که نساخت راه گلزار نزد غارت شمشاد نکرد پای بند غم تو کیست در آفاق که نیست سرو را حسرت بالای تو آزاد نکرد داغم از گریه که شد باعث رسوایی من کیست کز دست جگر گوشه ی خود داد نکرد تو شکر خنده چنانی که به هر جا گذری نیست جایی که دهانت شکر آباد نکرد سوخت از آه «وفایی» جگر سنگ، ولی: اثری در دل آن ترک پری زاد نکرد! وفایی مهابادی