وفایی مهابادی
غزل ها
شمارهٔ ۳۹: سیه شد زلف با خورشید رو تا آشنایی خودنمایی کرد - سیه رو آن که کافر آن که دعوای خدایی کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سیه شد زلف با خورشید رو تا آشنایی خودنمایی کرد سیه رو آن که کافر آن که دعوای خدایی کرد دلم در طره از فیض رخش بر وصل لب شاد است ز ظلمت رهبرم بر آب حیوان روشنایی کرد نکرد از کشتن من غمزه ی چشم تو تقصیری ستمکار است آری هر که با مست آشنایی کرد هلاکم کرد یک ره با نگاه چشم بیمارش طبیب خویش قربانم، که درمانی خدایی کرد ز تاج و تخت شاهی ننگ دارد بنگرد از کبر «وفایی» وار یک دم هر که در کویش گدایی کرد وفایی مهابادی