وفایی شوشتری
غزل ها
شمارهٔ ۲۳: سینه دریای من و لشگر غم امواجم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سینه دریای من و لشگر غم امواجم تیر باران بلا را هدف و آماجم به سر زلف تو سوگند که فرقی نکند تیغ بر فرق زنی یا بفرستی تاجم آن چنان عشق تو دارد، به رگ جان پیوند که زدل می نرود، گر ببرند اوداجم ای که در کشور دلها سر تاراج تراست به نگاهی دل و جان یکسره کن تاراجم به سر کوی تو گشتم ز وفا خاک نشین بود این خاک نشینی به درت معراجم شاد و خرّم نه چنانم به گدایی درت که شوم شاد دهند ار همه شاهان باجم به تو محتاج چنانم که اگر تا به ابد رفع حاجت بکنی باز همان محتاجم دوش در میکده ی عشق «وفایی» می گفت دارم امّید کز این در نکنند اخراجم وفایی شوشتری