وفایی شوشتری
غزل ها
شمارهٔ ۲۲: زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زهی علاقه که با تار زلف یار ببستم که از علاقه به زلفش بسی علاقه گسستم به پیش خلق شدم متّهم به زهد و کرامت قسم به باده که زاهد نیم خدای پرستم زاهل میکده دارم امید آنکه پیاپی دهند و باز ستانند، هی پیاله ز دستم زیُمن همّت ساقی که داد از آن می باقی زهر پیاله خمار دگر پیاله شکستم ز شیخ و پیر مغان هر دو رو سفیدم از آنرو که توبه یی ننمودم که توبه یی نشکستم ببستی و بشکستی هزار عهد، ولی من درست بر سر پیمان و عهد روز الستم خیال چشم ترا، بسکه در نظر بگرفتم چو چشم شوخ تو اکنون نه هوشیار و نه مستم گرفتم آنکه نگیری مرا به هیچ گناهی همین گناه مرا بس که با وجود تو هستم به کنج میکده خوش می سرود دوش «وفایی» جز اینکه باده پرستم زهر خیال برستم وفایی شوشتری