وفایی شوشتری
غزل ها
شمارهٔ ۱۱: دل چو به زلفت اسیر دام بلا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل چو به زلفت اسیر دام بلا شد خون شد و فارغ ز قید چون و چرا شد چند کنی جامه را حجاب تن ای گُل جامه براندام گل ز رشک قبا شد از لب عنّاب گون و خرفه ی خالت درد دل عاشقان زار دوا شد چون زوفا ساختند خانه ی دل را وقف بتان شد از آن دمیکه بنا شد نیست جمال ترا، به دهر نظیری شاهد یکتایی تو زلف دوتا شد فتنه ی چشمت نخفته بود، که ناگه فتنه ی دیگر زقامت تو بپا شد جز، به می و ساقی ام دگر سروکاری نیست به کس زانک می تمام صفا شد حاصل مهر و وفا چه بود «وفایی» جور و جفا حاصلم ز مهر و وفا شد وفایی شوشتری