وفایی شوشتری
چند مرثیهٔ دیگر
بند هفدهم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آه از دمی که رو به ره آورد کاروان بر هفتم آسمان شد از آن کاروان فغان یک کاروان تمام زن و طفل خورد سال از جور چرخ بی کس و در، بند ناکسان یک تن نبود محرمشان غیر عابدین آن هم علیل و زار و گرفتار و ناتوان مردان کاروان همه بی سر به روی خاک سرها، به نیزه با سرِ سالار کاروان آشوبِ حشر شور قیامت شد آشکار چون سوی قتلگاه شد آن کاروان روان دیدند سروران همه تن داده بر قضا دل بر قدر نهاده و سر داده بر سنان تن های مهوشان همه افتاده بر زمین هر یک چو آفتابی و برتر ز آسمان بی تاب بر زمین همه افکنده خویش را از ناقه ها چو برگ خزان موسم خزان زن های بی برادر و اطفال بی پدر هریک کشیده در بر خود پیکری چو جان آن بلبلان زار، به گلزار قتلگاه چون جسم گلرخان همه از دیده خون فشان هر بلبلی ز داغ گلی با هزار، شور افکنده غلغلی که گلم رفته از میان بر باد رفت گلشن زهرا، به نینوا افتاده بلبلان خوش الحانش از نوا وفایی شوشتری