صفی علیشاه
قصیده ها
شمارهٔ ۴: غرقیم در محیط غم ای کشتی نجات
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غرقیم در محیط غم ای کشتی نجات ما را بکش ز ورطه حیرت بساحلات از جرم اوفتاده نپرسد که مدد آنکس که قادر است بتبدیل سیئآت افعال بد زماست تو دانی و ما و لیک مقدر ما نبود فرار از مقدرات ما را بگیر دست که هرگز نداده در مانده را نجات بشرط محسنات افتادگان ورطه نقص و نوائبیم ای دست ما و دامن عفوت بنائبات هر کس بمامنی ز حوادث برد پناه مائیم و آستان امانت ز حادثات روزی که مشکلی و گشاینده نبود بودی و بود دست تو حلال مشکلات چشم امید بر کرم حیدر است و بس آندم که راه چاره شود تنگ ز جهات افکن بمرحمت نظر ایشاه ذوالکرم بر بنده که بر تو گریز ز سانحات دستی کز افتقار برؤیت شود دراز بروی بده ز خرمن اقبال خود زکات آن جرمها که تفرقه آورد در خیال بر ما یکی ببخش تویا جامع الشتات از ما شکستگی است روا ورنه بر فقیر باشد عنایت تو ز توضیح واضحات گر مجرمیم بنده شاه ولایتیم بر ما ببخش ای بعطای تو مسئلات آنجا که لطف شامل طبع کریم تست بر مخطی و مصیبت ز رحمت رسد برات کی بودمان زبود و زنا بود مان خبر ما بنده ذلیل و تو سلطان ذو صفات از اهتمام تست کمالات نفس و عقل ای عقل در صفات و کمال تو محو و مات روزی که موج خیز شود بحر باز خواست و ز خوب ریزد آب ز رخسار کائنات آب مرا مریز به آنان که تشنه لب دادند جان براه تو در پهلوی فرات صفی علیشاه