جیحون یزدی
غزل ها
شمارهٔ ۴: مطرب از وصف لبت تا که بیانی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مطرب از وصف لبت تا که بیانی دارد بحقیقت سخنش لطفی و جانی دارد سرگرانست اگر زلف تو با ما چه عجب بدوش از دل ما بار گرانی دارد تا قرین با قمر چهر توشد عقرب زلف عاشق روی توهر لحظه قرانی دارد جای خوبان بدل و جای تو برمنظرجان هرکسی بر حسب خویش مکانی دارد کی چو لعل تو بود مهر سلیمان آری مهر تسخیر دل خلق نشانی دارد ابروانت نه همین تیر جفا راند به من ماه نو نیز از او پشت کمانی دارد کهنه شد شهرت شیرین وکنون نوبت ماست هر صنم عهدی و هرشوخ زبانی دارد گر غزل شیوه جیحون نبود عیبی نیست هرکسی طبعی و هر طبع زبانی دارد بعیان اینقدر جور مکن آگه باش که ملک زاده بمن لطف نهانی دارد آفتاب فلک مرتبه شهزاده رفیع که فلک پاس درش را جولانی دارد جیحون یزدی