جیحون یزدی
قصیده ها
شمارهٔ ۳۰ - وله
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عید آمد و مارا زغم روزه رها کرد این مرحمت از عید نیاید که خدا کرد زین عید بهر جا که عزا بود طرب شد گر روزه بهر جا که طرب بود عزا کرد ازروزه بتر موذن گلدسته جامع کو خویش به بلبل مثل از حسن صدا کرد گه شد به نشا بور و فروخواند بکابل گه رفت بمنصوری و آهنگ نوا کرد زین قصه که جز غصه نزاید همه بگذر این روزه ستم که بر دلبر ما کرد آن ترک که بر جانب کس روی نیاورد در صف جماعت بهمه خلق قفا کرد هر ذکر که اندر رمضان باید وشعبان این را به ادا خواند و مر آنرا به قضا کرد یاقوت لبی را که به از خاتم جم بود از روزه گرفتن بتر از کاهربا کرد لیکن زشب غره چو شد غره دگر بار بنیاد صفا ترک جفا درک وفا کرد آن ترک که برهستی ما دست برا فشاند بازآمد و از مستی خود فتنه بپا کرد باری سخن از روزه خوران ماند عبث ماند کاین طایفه را فعل بد اولی بهجا کرد هرمسجدی از روزه خور آنقدر کدر بود کز نسبت او کعبه زخود سلب صفا کرد این گفت بطعنه که مرا جوع بقا برد آن گفت به تسخر که مرا روزه فنا کرد این بدره بدان شاهد بشکسته کله داد آن خدعه بدین زاهد نابسته قبا کرد این زد بسحر نی که حکیمیم چنین گفت آن خورد بشب می که طبیبیم و دوا کرد مردود طوایف من بد نام برندی کافلاکم از این جمله جدا دید سوا کرد نه شیخ دهد پندم و نه شوخ نهد بند گویند که بایست حذر از شعرا کرد زین مرحله دورند که شد با همه نزدیک هرکس بشهنشاه دعا گفت و ثنا کرد همپایه خلد است هر آن ملک که آراست همسایه چرخ است هر آن دژ که بنا کرد هر جا که جهان بیخ ستم داشت زجا کند یعنی بجهان آنچه که او کرد بجا کرد گرد ره او را فلکش سرمه خور ساخت خاک دراو را ملکش قبله نما کرد هم منت تیغش بگه رزم قدر برد هم خدمت کلکش بگه بزم قضا کرد گفتی دم عیسی وکف موسویش بود با هر که سخن گفت و بهر جا که سخا کرد جیحون یزدی