ترکی شیرازی
فصل سوم | سوگواری ها
شمارهٔ ۱۰۵ - شبستان عمر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
« پدر درد هجرت دوایی ندارد غریب وطن، آشنایی ندارد» پدر تا تو رفتی ز شهر مدینه دلم بی حضورت صفایی ندارد چگویم پدر جان که بی شمع رویت شبستان عمرم ضیایی ندارد تو در کربلایی و مرغ خیالم به جز سوی تو میل جایی ندارد در اینجا مرضیت چه سازد به بستر که جز غم،دوا و غذایی ندارد غریب است آنکس که در خانهٔ خود به سر سایهٔ آشنایی ندارد دلم خون شده در بیابان هجرت به جز وصل تو رهنمایی ندارد من از درد هجرتو مشکل برم جان که دردم رموز شفایی ندارد چسان زندگانی کنم بی سکینه که یکدست، هرگز صدایی ندارد همی ترسم از آرزویش بمیرم که این دار فانی، بقایی ندارد بگو با علی اکبر مه لقایت که درد جدایی، دوایی ندارد شود روزی آیا که بینم جمالت که دنیا بقا و وفایی ندارد بیاد تو و نینوای تو صغرا چو نی، جز نوایت، نوایی ندارد پدر ای که سر منزل کوی عشق ات! طریقی بود که انتهایی ندارد به دربانی ات«ترکی» امید دارد دریغا که برگ و نوایی ندارد ندارد به دل آرزویی به دنیا که او جز غم کربلایی ندارد در این غم به وی کار گردیده مشکل به غیر از تو مشکل گشایی ندارد به دربانی خود کنی گر قبولش به قصر جنان اعتنایی ندارد ترکی شیرازی