ترکی شیرازی
فصل سوم | سوگواری ها
شمارهٔ ۱۰۱ - آتش فراق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا سایهٔ مبارک تو بود بر سرم فرخنده بود طالع و، رخشنده اخترم تا آفتاب روی توام رفت از نظر روزم چو شام تار شد و تیره معجرم من روز و شب دلم به تو خوش بود حالیا تنها به شهر شام، چسان شب به سر برم گویند رفته باب تو چندی سوی سفر طفلم ولی نمی شود این حرف باورم دوران فشانده گرد یتیمی به چهره ام گردون فکنده زهر اسیری به ساغرم من بلبل ریاض تو بودم ولی کنون در آتش فراق تو همچون سمندرم ز آیینهٔ دلم نرود عکس این دو تن گه در خیال اکبر و گه فکر اصغرم ای ناخدای آرزوی من بیا ببین در بحر غم، چو کشتی بگسسته لنگرم گرداب غصه حایل و مواج بحر غم زین ورطه مشکل است که جانی بدر برم گویم به حضرتت گله های شب فراق روزی اگر وصال تو گردد میسرم خشکید آب چشم من از بس گریستم جای سرشک، خون چکد از دیدهٔ ترم یکدم اگر به دفتر «ترکی» نظر کنی دانی که روزگار، چه آورده بر سرم ترکی شیرازی