ترکی شیرازی
فصل سوم | سوگواری ها
شمارهٔ ۴۰ - مقتل خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف اکبر چو ز خون سر او تر گردید عقل گفتا که عجین مشک، به عنبر گردید بر زمین خون ز گلوی شه لب تشنه حسین آنقدر ریخت که با خاک، مخمر گردید بدنی را که بدی بسترش آغوش نبی عاقبت خاک زمین، بالش و بستر گردید سر فرزند نبی گشت چو پنهان به تنور زین حکایت دل صدیقه پر آذر گردید عوض شیر که نوشد، به سر دست پدر پاره از تیر، گلوی علی اصغر گردید بعد قتل پسر فاطمه در مقتل خون چشم زینب یم اشک از مژهٔ تر گردید آه کز کرب و بلا زینب محزون تا شام همسفر با پسر سعد بد اختر گردید کشته شد اکبر و لیلا ز غمش مجنون شد داغ فرزند، نصیب دل مادر گردید گشت در کنج خرابه، چو مکان زینب روز روشن به وی از شام، سیه تر گردید بسکه خونابه فشاند از مژه بر رخ «ترکی» دفتر شعر، ز خوناب دلش تر گردید ترکی شیرازی