ترکی شیرازی
فصل اول | لطیفه نگاری ها
شمارهٔ ۱۰۹ - مرغ سحرخیز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
حاشا که ز شمشیر تو پرهیز کنم من خود را سپر خنجر خون ریز کنم من گویند که پرهیز کن از عشق نکویان از عشق محال است که پرهیز کنم من شب ها ز خیال تو به چشمم نرود خواب خود را زفغان، مرغ سحرخیز کنم من هرگه نظرم بر لب میگون تو افتد پیمانه ز خون مژه لب ریز کنم من هر لحظه به یادم لب شیرین تو آید چون صحبتی از خسرو پرویز کنم من رخسارهٔ زیبات ز بس صاف و لطیف است آزرده شود گر نظری تیز کنم من ریزد شکر از لعل لبت گاه تکلم جان برخی آن لعل شکرریز کنم من صد نافه چنین دزدمش از هر خم و هر چین گر دست در آن زلف دلاویز کنم من ای ترک! اگر باز نداری دل «ترکی» عرض تو به شهزادهٔ تبریز کنم من ترکی شیرازی