ترکی شیرازی
فصل اول | لطیفه نگاری ها
شمارهٔ ۷۳ - شب هجران
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن پری چهره نگاری که منم خاک درش میل دارم که شبی تنگ بگیرم ببرش من نظر جز به جمالش نکنم جایی و، او روی درهم کشد ار سوی من افتد نظرش بی وفایی همه آموخته در مکتب و بس گویی از علم وفا هیچ نباشد خبرش درپس پرده دل از دست، برد خلقی را آه اگر پرده فتد از رخ همچون قمرش به قدم بوسی اش از خاک برون آرم سر بعد مردن، اگر افتد، به مزارم گذارش عاشق سوخته دل، پا نکشد از در دوست چون قلم، گر بشکافند دو صد بار سرش هر شبی را سحری هست ولی در عجبم چه شب است این شب هجران، که نباشد سحرش مرغ هر دل که گشاید به هوایش پر و بال بشکند عاقبت از سنگ جفا بال و پرش نه عجب گر بچکد از سخنم شربت و قند گر شبی بوسه زنم بر لب همچون شکرش خبرش نیست که شب تا به سحر «ترکی» را عوض اشک، رود خون دل از چشم ترش ترکی شیرازی