بلند اقبال
بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۱۴ - توصیف کردن فاخته از سرو پیش بلبل: اگر دلبری هست سرومن است - که با من شب وروز در گلشن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر دلبری هست سرومن است که با من شب وروز در گلشن است ندارد به جز من نظر سوی کس نمی گردد از من جدا یک نفس شب وروز بنشسته در پیش من بود سال ومه مرهم ریش من به یک جا گرفته است جا از وقار نگردد خزان چون رودنوبهار نه بیرون رودگه ز گلزارها نه گاهی رود سوی بازارها چه فصل خزان وچه فصل بهار گرفته است درصحن گلشن قرار نرفته است گاهی ز گلشن برون دلم رانکرده است یک لحظه خون وفاداری ار هست سرو است وبس به وصلش نداردکسی دسترس چو گل دلبری بی وفا نیست او اگر منکری دارداوکیست گو مه وسال سرسبز وخرم بود که از اودلم خالی ازغم بود جهان تا بود خرم وشاد باد ز قید غم دهر آزاد باد بلند اقبال