بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۴۶۶: میان دلبران باشد مرا یک یار عیاری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میان دلبران باشد مرا یک یار عیاری که جز او با کس دیگر مرا نبودسرو کاری کس ازتاتار وتبت مشک اگر آرد خطا باشد که اندر چین هر تاری ز زلفش هست تاتاری که گوید چشم مستش دل برد از دست هشیاران به عهد چشم مستش کس مگردیده است هشیاری به هرجا هست بیماری پرستارش شود مردم دل من را پرستاری نماید چشم بیماری رخت راماه می خوانم قدت را سرو می گفتم گر آن را بود گفتاری گر این می داشت رفتاری ز زلف مشک افشانت گره بگشود چون شانه دکان را بست در هر جا که دکان داشت عطاری به حسن ار نیست اندر خیل خوبان چون تو یک دلبر ز عشقت چون بلنداقبال بی دل هست بسیاری بلند اقبال