بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۸: کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی نشدخبر از حال ما که ما چونیم خبرشدند همین قدر را که دلخونیم ز شور شکر شیرین لبی چوفرهادیم ز عشق طلعت لیلی رخی چومجنونیم اگر چه زرد رخانیم از غم دلدار به صدرمیکده بنگر که چهر گلگونیم ز شورعشق ندانیم پای را از سر به حکمت ار چه معلم تر از فلاطونیم مبین که خرقه ما رفته رهن باده ناب ز سیم اشک وزر چهره گنج قارونیم مبین که بی خبرانیم این چنین از خود که آگه از همه اوضاع ربع مسکونیم به مهر یار سرشتند عنصر ما را بیا زحق مگذر بین که طرفه معجونیم به عشق طلعت دلبر هر آن چه وصف کنیم که ما چنین وچنانیم صد ره افزونیم به نطق شکر وشهدیم چون بلنداقبال به کام اگر چه بسی تلخ تر ز افیونیم بلند اقبال