بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۳۵۶: ساقی به یاد چشم وی برخیز وده جام میم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی به یاد چشم وی برخیز وده جام میم مطرب دلم داردفغان حاجت نباشد بر نیم می خوش بوداز دست وی بی وی نبخشد نشئه می می می شود بر من حلال آندم که می بدهدویم گوینداندر فصل گل نوشیدباید جام مل کو تا بهاران ساقیا برخیز ومیده دردیم بنشسته پیشم دخت تاک از شحنه وشیخم چه باک از کس ندارم هیچ بیم ار خلقی افتند ازپیم جم گو بیاور جام می تا کی سخن گوئی ز کی در عهدرکن الدوله من امروز هم جم هم کیم در عصر رکن الدوله من باید کنم ساغر زدن عشرت نه امروز ار کنم مستی بباید پسکیم همچون بلنداقبال شه فخر آورم برمهر ومه انعام این شیرین غزل شه بخشد ار ملک ریم بلند اقبال