بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۸: من نه مستم از شراب از چشم یار مستم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نه مستم از شراب از چشم یار مستم از نگاهی کرده است آن دلبر عیار مستم شاه وشیخ وشحنه شهر آگهند از مستی من من به بزم شاه وهم درکوچه وبازار مستم گرحریفان جمله مستنداز شراب می فروشان من ز صهبائی که خود پرورده آن دلدار مستم نهی فرموه است شاه از مستی وآزار مردم من اگر مستم ولی بنگر که بی آزار مستم من نه کورم پای تا سر چشم وچشم پر زنورم گر به رفتن دست دارم بر در ودیوار مستم مطربا نی زن دمی شاید برم از دل غمی را ساقیا می ده کمی زیرا که من بسیار مستم چشم مست او ربود از دست هوش ودانشم را چون بلند اقبال اگر گویم چنین اشعار مستم بلند اقبال