بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۲۴۱: ساقی دگر شراب به جام از سبو مریز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساقی دگر شراب به جام از سبو مریز مستم ز چشم تو میم اندر گلومریز ناسورکرد زخم دل من ز بوی تو با شانه مشک این همه از چین مومریز رحمی به بلبل آور ودرگلستان مرو از رنگ وبوی خویش ز گل رنگ وبو مریز از زلف دل ز پیر وجوان بیش از این مبر چوگان خویش را ببر این قدر گو مریز خواهم که جان به پای تو ریزم به أذن تو قابل نی وقبول کن از من مگو مریز همچون مگس به سر زند از غم شکرفروش شیرین لبا دگر شکر ازگفتگو مریز هست ار رقیب با تو مشوتندوترش رو ای دوست پیش خصم مرا آبرو مریز حیف است کز نظر برود رنگ لعل دوست ای دیده خون دل دگر از هجر او مریز بلند اقبال