بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۹: من نه آن مستم که باک از شحنه وشاهم بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من نه آن مستم که باک از شحنه وشاهم بود داده شه فرمان به هر کاری که دلخواهم بود من به بزم شاه خوردم می خود آگاه است شاه اسم شب دانم چه غم گر شحنه در راهم بود من به راه عشق خواهم رفت تا در کوی دوست گر به هر گامی که بردارم دو صدچاهم بود نیست غم هست ار شب تاریک وراه سنگلاخ چون خیال زلف وروی او شب ماهم بود زاهد از می خوردنم اندیشه از دوزخ مده هفت دوزخ یک شرار از شعله آهم بود بسکه شیرین است عشقش از غم شیرویه سان همچودارا زخم خنجر برجگر گاهم بود در فلک گویدملک با زهره گر خوانی دگر غیر اشعار بلند اقبال اکراهم بود بلند اقبال