بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷: دمیدگل به چمن ساقیا بیاور راح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دمیدگل به چمن ساقیا بیاور راح صلاح من بود این تا تو را بود چه صلاح زمانه بر دل های ما زغم زده قفل بگیر بهر گشایش ز جام می مفتاح قسم به جان توفیضی که من ز می بردم نبرده زاهد از اعمال روز استفتاح فلاح اگر طلبی شو به عین هستی نیست به مستی این هنر آید به کف بجوی فلاح دلی که گشته به چشمش جهان ز غم تاریک به روشنی مگر از می بری برش مصباح گمانم اینکه اگر می به مردگان بدهند ز شوق باز پس آید به جسمشان ارواح به روی ما درمیخانه بسته گر زاهد نه آگه است که ما را است ذکر یا فتاح چه بود بودی اگر جای آب می در یم که من به عمر همی می شدم در اوملاح ز بس صلاح ومسا می خوردبلنداقبال نمانده است که مستی کندمسا وصباح بلند اقبال