بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۹۸: ز من بخت سیه برگشته چون برگشته مژگانت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز من بخت سیه برگشته چون برگشته مژگانت دلم آشفته تر گردیده از زلف پریشانت الا ای شوخ سنگین دل سلامت جان برم مشکل از این شمشیر ابرویت وز آن پیکان مژگانت کنارم پر در و مرجان شداز بس گشته ام گریان ز مهر روی چون ماهت به عشق لعل خندانت دلم پیوسته می موید به بختم فتنه می جوید به یادموی مشکینت زهجر چشم فتانت دهد شیخ ریا پیشه مرا از محشر اندیشه نمی داند که صبح محشرم شد شام هجرانت به دامانم کی از این پس رسد از کبر دست کس مرا گر پای بوست دست بدهد همچودامانت سر سودایی ما را نباشد چاره ای یارا به جز عناب لبهایت مگر لیموی پستانت بیا ای باغبان بگشا در بستان به روی ما که چیزی از تماشایی نگردد کم ز بستانت بهر دم کاش در دوران مرا بد صد هزاران جان که تا همچون بلنداقبال می کردم به قربانت بلند اقبال