بلند اقبال
غزل ها
شمارهٔ ۶۴: زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف بر رخسار آن والاگهر افتاده است یا که هندوئی است در آتش به سر افتاده است بر خلاف اینکه می گویند در چین است مشک زلف او را بین که چین در مشک ترافتاده است تا منجم دیده افتاده است در عقرب قمر من کنون بینم که عقرب در قمر افتاده است در میان مژه هر کس چشم اورا دید گفت آهویی باشد بهچنگ شیر نر افتاده است نیست بر شکر مگش آن خال بر شیرین لبش خسرو پرویز بر روی شکر افتاده است در سرین ودرمیانش لغزدم پای نظر زآنکه او را راه درکوه وکمر افتاده است پیش یاقوت لبش کوقوت مرجان شدمرا لعل ومرجان وعقیقم از نظر افتاده است ز آتشین رخسار وآب لعل آتش رنگ او آتشی سوزنده ما را بر جگر افتاده است از دل زار بلنداقبال دارد آگهی طایری کاندر قفس بشکسته پر افتاده است بلند اقبال