افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۵: عیب جنون من مکن ای که ندیده ای پری
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عیب جنونِ من مکن ای که ندیده ای پری گر تو ببینیش چو من جامه عقل بردری ای بدن تو همچو جان رفته به جسم پیرهن حیف که با چنین بدن سنگدل و ستمگری از در سعی دیده ام خرد و بزرگ شهر را چون تو همی ندیده ام مایه ناز و دلبری دور کن این نقاب را از رخ آفتاب گون پرده مه نمی درد تا به نقاب اندری عیش و بهار و بوستان بر دگران نهاده ام تا تو ز چشم و قد و رخ لاله و سرو و عبهری ای مه سرو قد من، از رخ و قد دلنشین غیرت ماه نخشب و حسرت سرو کشمری از رخ خوب تر ز گل وز تن پاک تر ز جان جام جهان نمای جم، آیینه سکندری طرّه تو بهر خمی مار کلیم پرورد آه که هندوی کند معجزه پیمبری افسر کرمانی