افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۹: صبا، به جانان اگر توانی،
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبا، به جانان اگر توانی، پیامی از من ببر نهانی بگو، ز نازت، چه می شود کم شبی به کویت گرم بخوانی ز جام وصلت، زلال مهری به کام خشکم، اگر چکانی سرشکم از چشم، همی کنی پاک غبارم از رخ، همی فشانی نه عهد کردی که از محبان، علاقه مهر، نه بگسلانی؟ چه شد که اینک نمی کنی یاد ز دوستداران به هیچ آنی؟ من از فراغت همیشه ناکام تو با رقیبان، به کامرانی تو کرده ای خو به نعمت و ناز بلای هجران بلی ندانی به حالت من دلت بسوزد غم دلم را، اگر بدانی چه نونهالی است قد تو یارب که سرو نبود، بدین روانی نهاده ابروت، به قصد جانم ز مژّه صد تیر به یک کمانی سخن چه گویی، چو نیستت لب کمر چه بندی، که بی میانی نوید وصلی بده به افسر، که جان سپارد، به مژدگانی افسر کرمانی