افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۹: بوسی به من از آن لب و رخسار عطا کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوسی به من از آن لب و رخسار عطا کن ضعف دلم از شربت گل قند، دوا کن تا فتنه بلایی به وجودت نرساند جان و دل ما را هدف تیر بلا کن دیری است که رو بر طرف قبله نکردم بنمای رخ و ابروی خود، قبله نما کن خون شد دلم از حسرت مژگان تو، ای ترک زآن ناوک دل دوز، مرا کامروا کن روزی به خطا، عنبر از آن زلف بیفشان وز غالیه، خون در دل آهوی ختا کن یا زلف منه تا نشوم شیفته خاطر، یا فکر مشوش شدن باد صبا کن افسر، مگر آن دولت دیدار بیابی بر دولت دلدار جهاندار دعا کن افسر کرمانی