افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۸: بیا، تصرف در صنعت سکندر کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا، تصرف در صنعت سکندر کن ز آفتاب رخ، آیینه اش منور کن بگو به ساقی مجلس، برغم زاهد خشک ز آب روشن ساغر دماغ ما تر کن ز عکس آن لب یاقوت، در پیاله ما به جای لعل مروّق، شراب کوثر کن اگر علاج جنون مرا طلبکاری به گردن دلم آن طرّه معنبر کن اگرچه فصل بهار است و بوستان فردوس، بیا و کویم از آن رخ، بهار دیگر کن وجود خاک رقیبان ز پختگی دور است وجود پخته ما را بسوز و اخگر کن به قاف غم چه نشینم هماره چون سیمرغ دمی بر آتش آن رخ مرا سمندر کن بگو به افسر از این پس که دُر نظمت را نثار مقدم دلدار مهرپرور کن افسر کرمانی