افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۶: گیسو به رخ بیفکن و مه را نقاب کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گیسو به رخ بیفکن و مه را نقاب کن خاک سیه به فرق سر آفتاب کن شد آب همچو سنگ ز تأثیر برد دی تو ز آب آتشین جگر سنگ، آب کن ساقی بهار آمد و در دست می پرست شد چون پیاله، لاله، تو فکر شراب کن ما را که شکر جنت وصلت نگفته ایم، درآتش جهنم هجران کباب کن اول به عاشقان رخ خویش از کرم نما بوسی ز لب حواله و آنگه عتاب کن بر توسن تو، حلقه چشمم بود رکاب پایی به قتل دلشدگان در رکاب کن از ترکش تو نیست اگر تیر در کمان، مژگان به جای پیکان، نایب مناب کن ای دیده از فراق رخ دوست خون ببار وز سیل اشک خانه افسر، خراب کن افسر کرمانی