افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۸: تا چند جفا باما، یک ره ز وفا دم زن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا چند جفا باما ، یک ره ز وفا دم زن با خیل وفاکیشان، دستان جفا کم زن جمعیت دلها را، آشفته اگر خواهی، دستی ز سر شوخی، بر طرّه پر خم زن دل در خم گیسویت، کارش به جنون پیوست بر پای گران بندیش زین سلسله محکم زن در دایره ای کانجا، خوبان جهان جمعند بنمای یکی جلوه، وآن دایره بر هم زن بر گردن دلها بند، از زلف مسلسل نه بر تارک جانها، تیغ، زابروی موسّم زن زآن رایت فیروزی، کت قامت موزون است بروی ز دو چین زلف، همواره دو پرچم زن از سنبل مشکینت، تاری به چمن بفرست طغرای سیه رویی، بر خط سپرغم زن گر ملک سخن افسر، در زیر نگین خواهی روزی چو سلیمان دم، زآن لعل چو خاتم زن افسر کرمانی