افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۹: از نوا کم نکنم، تا نکند آزادم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از نوا کم نکنم، تا نکند آزادم گر قفس گلشن و گلشن قفس صیادم آن نهان عشوه، که آوردی و بردی دل من از تنم جان رود و آن نرود از یادم رنج دل در طلب راحت جان دولت نیست دولت آن است که من در طلبش جان دادم هیچ کم می نکند زآتش و آب و دل و چشم غم عشق تو، که چون خاک دهد بر بادم تو چو شیرینی و پرویز هوس پیشه، رقیب سینه ام کوه و غمت تیشه و من فرهادم نهم از دایره خط عدم، پا آن سوی دست جور تو گر این گونه کند بنیادم افسر، از قید وجود و عدم آزاد شدم تا به دام سر زلفین بتان افتادم افسر کرمانی