افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵۵: بسکه لعل و گهر دیده به دامن دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه لعل و گهر دیده به دامن دارم دامن از لعل و گهر، غیرت مخزن دارم کوهکن باشم و باید بکنم جان در کوه نه چو پرویز سر رفتن ار من دارم ره ایمان مرا، چشم سیاهی زد و رفت من به لب، جان ز پی حسرت رهزن دارم روی شاه پریان دیدم و دیوانه شدم چه غم از سرزنش عاقل و کودن دارم بهتر آن است که بیرون روم از چشم حسود تن، که باریک تر از رشته سوزن دارم من، به میدان تولای تو از همت عشق همچو گو، در خم چوگان، سر دشمن دارم افسر، آخر شودم نرم تر از قبضه موم دل، اگر سخت تر از پاره آهن دارم افسر کرمانی