افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۸: وقت آن است که از خانه به میخانه روم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وقت آن است که از خانه به میخانه روم مست و مخمور و پراکنده و دیوانه روم بر در بارگه پیر مغان مست و خراب نروم، ور بروم عاقل و فرزانه روم در دلم هست که روزی به بر مفتی شهر خرقه انداخته، با ساغر و پیمانه روم گو مکن شنعت ما، مغ بچه باده فروش من نه آنم که ز میخانه به افسانه روم نوبهار است و چمن غیرت گلزار بهشت ساقیا دور تو یک جام که مستانه روم بلبل زمزمه سنجم من و در محفل گل، شمع سان سوزم و با حالت پروانه روم دیده ام حلقه زنجیر پری رویان را که چو دیوانه سراسیمه به ویرانه روم یارب این طرفه حدیثی است که بر درگه دوست آشنا آمده بودم من و بیگانه روم افسر کرمانی