جامی هروی
تحفةالاحرار
بخش ۶۱ - حکایت پیر هشیار با مرید فراموشکار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساده مریدی ز جهان شسته دست آمد و در صحبت پیری نشست گرم نکرده به زمین جا هنوز خاست ازان انجمن جان فروز پیر برآشفت که تعجیل چیست نفرت دیو از دم جبریل چیست گفت قضا پرده کش هوش گشت نادره چیزیم فراموش گشت می روم این لحضه به هر راه و کوی تا کنم آن گمشده را جست و جوی پیر خروشید که ای بوالهوس در دو جهان هست یکی چیز و بس کان نه سزاوار فراموشی است قبله گویایی و خاموشی است گر همه آفاق در آغوش تو باشد و آن چیز فراموش تو غایت آگاهی تو غافل است حاصل اوقات تو بی حاصل است ور بود آن چیز فرا یاد تو شاد کن خاطر ناشاد تو گو دو جهان گشته فراموش باش لب ز سخن شان شده خاموش باش جامی ازین مشغله خاموش کن هر چه نه آن چیز فراموش کن زانکه سرانجام تو خاموشی است وآخر کار تو فراموشی است جامی هروی