افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۸: هر آن بلبل که آمد بوستان دیدار صیادش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر آن بلبل که آمد بوستان دیدار صیادش از آن نالد که می ترسد کند صیاد آزادش جفاهایی که بلبل می کشد در بوستان از گل همان دست خزان از باغبان گیرد دگر دادش ننالد در گلستان یک نفس بلبل به کام دل، نسازد گل اگر بی داستان باغبان شادش ندارد پاس گلبن باغبان زآن رو که می ترسد بسوزد شعله آهم شبی از بیخ و بنیادش بنام ایزد سهی قدی چمان اندر چمن آمد که دست باغبان ننشانده سروی همچو شمشادش در این بستان غزلخوان است هم بر سرو و هم بر گل تذرو ما که بلبل در ترنم خواند استادش بهار آمد که گردد بوستان چون صفحه ار من بود گل، روی شیرین، بلبل شوریده فرهادش بود مانند بلبل نکته سنج و بذله گو افسر مگر در باغ روزی بشنود آن شوخ فریادش افسر کرمانی