افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۷: ای پناه هر فقیر و هر اسیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای پناه هر فقیر و هر اسیر من ز پا افتاده ام دستم بگیر نه همین زنجیر ما زلف تو شد هر خمش زندان جان صد اسیر از دو زلفت روزگارم چون شب است وز دو لعلت ارغوانم چون زریر چون رخت ماهی ندیده تاکنون چشم عالم بین مام چرخ پیر جستجوی دل ز زلفت می کنم من نه تنها، بلکه هر برنا و پیر بود در زلف تو و گم شد دلم بعد عمری جستمش از نوک تیر گر به خاکم بگذری بعد از هلاک چون نیم در استخوان افتد نفیر افسر کرمانی