افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۷۹: با صبا نفحه جان از بر جانان آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با صبا نفحه جان از بر جانان آید هر نفس ز آمدنش در تن ما جان آید آن که ننشست و به اکراه برفت، اینک باز، فرش راه طلبش، دیده یاران آید مدعی قالب بی جان شده، کان جان جهان، سوی ما مست و غزل خوان و خرامان آید زهره نظاره کنان است که در مجلس انس، دف زنان، رقص کنان، یار غزل خوان آید مگر آن روح روان رفته به بستان کامروز، بوی جان هر نفس از جانب بستان آید یار پیمان شکنم نیست مگر مایه عمر، عمر باز آید اگر بر سر پیمان آید داغ هجر تو نه داغی، که پذیرد مرهم، درد عشق تو، نه دردی که به درمان آید افسرا، خاطر مجموع از این حلقه مجوی، خاصه این لحظه، که با زلف پریشان آید افسر کرمانی