افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۶۷: زلف، در آتش روی تو، چو در تاب شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زلف، در آتش روی تو، چو در تاب شود دل و جانم، بدل آتش و سیماب شود تیر مژگان تو، هر لحظه که پرتاب آید، دل حسرت زده ماست، که بی تاب شود هندوی خال تو، تا قتل مسلمان نکند، فتنه ای نیست، که یک مرتبه در خواب شود ترک چشم تو، از این گونه، اگر تیر زند، ترسم آن سخت کمان، نایب سهراب شود غنچه لعل تو، تا خون دل ما نخورد، از می ناب مپندار که سیراب شود جان آلوده کنم پاک، که شاید روزی، به سراپرده مهر تو، شرفیاب شود بسکه با سیب زنخدان توام، میل قوی است، ترسم آن میوه نوآمده، کمیاب شود وه که آخر کندم خانه طاقت ویران، قطره های مژه مگذار، که سیلاب شود آنقدر در غم آن دوست بگریم که ز خون، افسرا، اشک رخم، رشک می ناب شود افسر کرمانی