افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۸: نوبهار آمد و هرکس به هوای چمن است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوبهار آمد و هرکس به هوای چمن است نوبهار منی و روی تو بستان من است حیوانی است که بی گلشن آن روی نکوی خاطرش را هوس سبزه و میل چمن است آدمی را که در این فصل بباید طربی با رخ و قد تو حاجت چه به سرو و سمن است دگر از فیض هوا، پیرهن استبرق هرچه بینی به چمن، در بدن نسترن است لیکن آن کاخ که باغ آمده در موسم گل چمن و نسترنش، دلبر نازک بدن است قمری و فاخته دانی که چه گوید بر سرو، نسترن را به تن از حسرت قدت کفن است چمن آراش نگه دارد از آسیب خزان، باغ ما را، که انار لب و سیب ذقن است طوطیانیم چو افسر، همه شیرین منطق شکر ما لب جانانه شیرین سخن است افسر کرمانی