افسر کرمانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱: بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بگو صیاد ما، در دام ریزد دانه ما را که شاید بشنود مرغی دگر افسانه ما را مرا در بندبند افتاد چون نی آتش غیرت که سوزد شمع بزم دیگری پروانه ما را حریفان را پر از صهباست جام عیش و حیرانم که تا کی بنگرد ساقی تهی پیمانه ما را مشو ایمن ز زهد عقل، ساقی می پیاپی ده که این ویرانه آخر بشکند خمخانه ما را اگر بایست بستن هر کجا دیوانه ای یا رب به زنجیری ببند آخر دل دیوانه ما را در این عالم که آب و گل اساس هر بنا آمد بپا کردند از غم کلبه ویرانه ما را ز افسر، آخر او را این همه بیگانگی تا کی خوش آن روزی که سازد آشنا بیگانه ما را افسر کرمانی