نورعلی شاه
بخش اول
شمارهٔ ۱۷: صبحست ساقی خیز و ده آن ساغر دوشینه را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحست ساقی خیز و ده آن ساغر دوشینه را کز زنگ غم چون آینه سازد مصفی سینه را برقع بماهت تا بچند از زلف مشکین افکنی در زنک مپسند اینقدر ای سنگدل آیینه را در کنج سینه تا بکی گنجی تو پنهان میکنی بشکن طلسم و باز کن باری در گنجینه را تا سازدم یکباره تن آواره زین دیر کهن خیز و بجامم در فکن آن باده دیرینه را افتادم از افسردگی آن آب آتش طبع کو تا خیزم و سوزم ببر این خرقه پشمینه را زاهد بیا چون عاشقان بر جامه جان چاکزن تا چند دوزی از ریا بر پاره تن پینه را تا بید نوری از علی شد خلوت اعیان جلی روزی که کردی منجلی از جیب غیب آئینه را نورعلی شاه