وحید قزوینی
شهر آشوب کوچک
بخش ۲۹ - صفت کمانگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر پیر خمیده قد مهجور دایم رود از کمان گران زور استادی عشق بی امانش فی الحال کُشد به خر کمانش آن پیر که چلّه ها کشیده این جا به مراد خود رسیده مانند کمان ز حسن عالی صد خانه نموده اند خالی کی هم چو کمان شَوَم مشوش دارند گَرَم به روی آتش از سر تا پا اسیر یارم گویی که کمان چلّه دارم منصور به خصم عاشقانش دایم باشد چون کمانش عاشق به دو دست بسته بر پشت مانند کمان هزار کس کشت آرم چو کمان به خصم خود رو پیوسته به پشت گرمی او وحید قزوینی