میرداماد
غزل ها
شمارهٔ ۲۸: هنوز از ناله ام بنیاد جان نابود می گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هنوز از ناله ام بنیادِ جان نابود می گردد هنوز از آه من شب ها جهان پُر دود می گردد هنوز از بس هجوم درد و غم در سینه تنگم همه شب تا سحر راه نفس مسدود می گردد بلای عشق طرح دوستی افکند و می دانم که آخر دشمن این جانِ غم فرسود می گردد ز غمزه چند بر هستی ما ناوک زنی؟ رحمی! که این صحرا پُر از پیکانِ زهرآلود می گردد نگویم دل در این ویرانه تن دشمنی دارم که هر روزم از آن بنیاد جان نابود می گردد به دردی سر به سر کردی دو عالم شادباش ای دل که در سودای عشق آخر زیان ها سود می گردد ز زلف خویش زنجیری بیا بر گردن شب نِهْ که باز امشب به رغم من فلک خوشرود می گردد به طنز اشراق را گویی که خوشنودی ز ما یا نه بلی از چون تو خونخواری کسی خشنود می گردد؟ میرداماد