جامی هروی
سلامان و ابسال
بخش ۴۵ - بیدار شدن سلامان از خواب شب و طلب داشتن ابسال را به مجلس طرب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبحدم کین شاهد مشکین نقاب بهر خواب آلودگان از زر ناب میل ها زین طاق زنگاری کشید دیده ها را کحل بیداری کشید خاست شهزاده ز بستر کامیاب چشمی از بیداری شب نیمخواب خار خاری از خمار شب در او جنبشی از شوق یار شب در او خاطرش از بهر دفع آن خمار جرعه ای می خواست لیک از لعل یار یار را بی زحمت اغیار خواند پهلوی خود بر سر مسند نشاند برقع شرم از جمالش باز کرد عشرت دوشینه با او ساز کرد روز دیگر بر همین دستور بود چشم زخم دهر از ایشان دور بود روز هفته هفته شد مه ماه سال ماه و سالی خالی از رنج و ملال همتش آن بود کان عیش و طرب نی به روز افتد ز یکدیگر نه شب لیک دور چرخ می گفت از کمین نیست دأب من که بگذارم چنین ای بسا صحبت که روز انگیختم چون شب آمد سلک آن بگسیختم وی بسا دولت که دادم وقت شام صبحدم را نوبت آن شد تمام جامی هروی